
«برای بهترینها دعا کن، برای بدترینها آماده باش»
«زندانیان» اثر خوش ساخت دنیس ویلنوو، کارگردان خوشقریحه و مطرح کاناداییتبار، درامی معمایی، جنایی و پر تعلیق است که با روایتی هیجانانگیز، فضاسازی خفقانآور و نگرشی روانشناختی به درونیات تاریک بشر، تا آخرین لحظات مخاطب را خیره نگه میدارد و در گرهگشایی از داستانش، نه تنها نوعی احساس رضایت خاطر عمیق در مخاطب بوجود میآورد که شاید به لحاظ اخلاقی قابل تردید باشد بلکه او را به تفکر وا میدارد و بعد از پایان هم رهایش نمیکند.
زندانیان در چند خط، داستان گم شدن ناگهانی دو دختر خردسال در روز عید شکرگزاری است که شادیهای خانوادهها را در یک آن به تلخی بدل میکند. اتفاقی تلخ در اوج شادی که هستهی اصلی درام را تشکیل میدهد و پس از آن، خانوادهها و پلیس برای پیدا کردنشان وارد جریان میشوند و سیر تعلیق ها، عطفها و گرهگشاییها در فیلم آغاز میشود.
از دقایق آغازین فیلم و با دیدن فضایی تمامن ابری، تاریک، سرد و خشن زمستانی و همینطور شخصیتهایی که در دیالوگهایشان میفهمیم برگ برندهشان در برابر حوادث، ظاهرن ایمان و باور قویشان است، به جرات میتوان گفت با اثری پر تنش و پر تعلیق رو به رو هستیم و ویلنوو در چنین فضایی به ظاهر استوار و آسیبناپذیر، به خوبی سیر تحولاتی کاراکترها را از اوج تا سقوط، نشانمان میدهد و در لحظهای عادی، ایمانی را که زمانی به سان لایهی محافظشان بود، با اولین شکاف به یکباره فرو میریزد و آنها را بدل میکند به انسانهایی که عمیقن دچار تناقض هستند و ظاهر محکمشان در اصل سپری فریبنده است. انسانهایی که در برابر تمام سختیها خود را آماده میپنداشتند و دامنهی اخلاقیاتشان را محدود ساخته بودند، حالا خلاف آنچه تصور میکردند، نشان میدهند و به زبان هابرماس، دچار تناقض عملی میشوند و همان هنجارهای اخلاقی را زیر پا میگذارند که زمانی قوام بخش وحدت گفتاریشان بوده است.
ویلنوو به خوبی در «زندانیان» کاراکترهایی را نشانمان میدهد که در نظر اول ممکن است اتصالات و وجوه اشتراکی را بینشان ببینیم ولی هر چه که جلوتر میرویم، پی میبریم هر کدامشان به شکلی خود را در هزارتوی درونیشان محبوس کردهاند و ترجیح میدهند که با قطع کردن بندهای اتصالشان از جهان بیرون، در گودال تنگ جهان درونشان فرو بروند.
دوور (هیو جکمن) پدر معتقدی است که با «شعار برای بهترینها دعا میکنیم، برای بدترینها آماده میشویم» اعلام امادگی میکند و چنین جملهای را نیز به فرزندش میآموزد اما وقتی همین «بدترینها»، برای دخترش اتفاق میافتد دیگر خبری از آمادگی نمیبینیم و برای نجات از وضعیتش در سراشیبی خشونت میافتد. کاراکتری که با حادثهی تلخی که برایش پیش میآید، نگرشش بالکل عوض میشود و افکارش دگرگون میشود، جوری که برای یافتن دخترش به تنهایی دست به اقدامات خشونت آمیز میزند و بی خبر از پلیس، مظنون را به خانهی قدیمی پدریاش میبرد تا زیر شکنجه بتواند از او اطلاعات بگیرد و همینطور بتواند به شکلی عدالت را اجرا کند. حرکتی که به زعم ژیژک، صریحن نشان از بیعدالتی جهان است، جهانی که از نظر اخلاقی دچار «در رفتگی» شده است.
و یا کاراکتر بعدی، کاراگاه لوکی (جیک جیلنهال) نیز شخصیتی است که انگار همهی افکارش و اساسن کل زندگیاش روی پروندههایش میچرخد، به طوری که از درون با خود درگیر است و هرچه که بیشتر افکارش از جهان بیرون متزلزل میشود، بیشتر خود را در بند و محبوس درونیات خود میبیند.
همینطور منفورترین کاراکترهای فیلم هم از این قاعده مستثنی نیستند، مثل کشیش پیری که دشمنانِ خدا را میکشد و در واقع به نوعی به نیابت از خدا روی زمین، خیر و شر را تعیین میکند و در بند همین اعتقاداتش است که فرسوده شده و در ظلمت فرو رفته است و یا پیرزنی(هالیجونز) که گویی حجم زیادی از بار معنایی فیلم بر عهدهی اوست، شخصی که در گذشته مذهبی بوده و بر اثر حادثهای که برای فرزندش رخ داده اعتقادش را از دست داده و گویی ماموری است که میخواهد به شخصه ایمان و اعتقادات انسانها را آزمایش کند و در این راه دست به هرچیزی میزند.
منبع:30نما
«زندانیان» از آغاز تا پایان مفاهیم مشخصی را دنبال میکند و نگاهش بر روی انسانها، مذاهب، باورها، اعتقادات و چهارچوبهای مخرب… معطوف شده است. فیلم با دعای ربانی مسیحیان شروع میشود و در ادامه به جشن شکرگزاری میرسد، بعد به گناه، گناهکاران، مجازات، عدالت و انواع و اقسام مفاهیمی که از دل مذهب و باورهای انسانی بیرون میآیند… . همه و همهی آنچه که ویلنوو در «زندانیان» نشانمان میدهد تصویری لرزان و ترک خورده از ایمان، مذهب و انسانها است.
ویلنوو با دقت تمام از ویزورش انسانهایی را نشان میدهد که در چهارچوب اخلاقیاتشان زندانیاند و کمکم به این میرسند که به اعمالشان نوعی مشروعیت زمینی بدهند و به نیابت از خدایشان، دست به عدالت بزنند و امور الهی و دنیوی را در دست بگیرند و نظم و عدالت را به صورت انفرادی برقرار سازند. انسانهایی که در بند عقاید مخربشان، به سر میبرند و شاید در این میان تنها کاراکتر کاراگاه باشد که همچنان که در بند چهارچوب های خودش است، اما اندکی تعادل را در چنین فضای خشن و نفس گیری برقرار میسازد.
عنوان فیلم هم به نوعی نشات گرفته از همین اصل است. «در بند بودن». آنچه که در سراسر «زندانیان» واضح است، چیزی به عنوان زندان با آنچه که در عالم واقع میشناسیم، در فیلم دیده نمیشود و فیالواقع باید گفت فیلم در پی مطرح کردن زندانی بودن در اعتقادات است و شاید به لحاظ بصری آنچه که تداعیگر زندان به شکل معمول در فیلم باشد، نماهایی باشد که کاراکترها پشت یک پنجره و در داخل یک قاب حبس شدهاند و بیشک چنین تصویری باز هم به نوعی بازگشتی است به زندان درونی و تاریک انسانها. تاریکیهایی که ویلنوو در نشان دادنشان بدون تقلیل دادن بنمایهی اصلی، به بهترین شکل ممکن عمل کرده است.
«زندانیان» فیلمی است به شدت تلخ و اثرگذار. فیلمی که با ریتمی آهسته جلو میرود و خرده خرده دادهها را برای پردازش به مخاطب ارائه میدهد و در نهایت به یک جمعبندی درست و درمان میرسد. «زندانیان» اثری تفکر برانگیز است که بعد از پایان هم، مخاطب را رها نمیکند و مدام برای رمزگشایی بیشتر او را به دوباره دیدن سوق میدهد. اثری که با نمادها و پرداخت صحیح جزییات چه در عناصر روایی و چه در عناصر بصری، در زمان ۲ ساعت و ۳۰ دقیقه، مخاطب را تمامن درگیر میکند و فرصت حدس زدن را به او نمیدهد و سرانجام پس از اوجی نفسگیر او را در گودالی تنگ و تاریک، در کنار ابهامات، تردیدها و ترسها فرود میآورد.
ارسال نظرات